فهرست مطالب
|| شناسنامه_گاهنامه || تنها_امید_انسان || به_این_زودیها_نجات_نخواهیم_یافت || معلم_خوب_بهتر_از_هر_کتابی || یادداشت_سردبیر || خاطرهی_جالب_یک_معلم || شهید_عباسعلی_علیزاده || خشت_پل || فراموش_نمی_کنیم || شخصیت_اجتماعی_زن_در_قرآن_و_عهدین_راضیه_قادری || مادر_نازنین_زهرا_پوشیان || خدا_ثنا_کلاکی || طبیعت_بدون_زباله_آیلار_شاکری || ایران_من_ریتا_حسن_پور || ایران_من_ستایش_یوسف_نژاد || طبیعت_بدون_زباله_فاطیما_کلاکی || ایران_من_فاطیما_کلاکی || ایران_من_مهدیسا_رستگار || ایران_من_یاسمین_محبتی || نماز_فاطمه_پروین || پاییز_فاطمه_مرادی || ایران_من_رومینا_نصیری || قطره_باران_سیده_مهدیه_حسینی || ایران_من_فائزه_واگذاری || خورشید_مهلا_بخشی || حکیم_و_سلطان_هستی_نوذری || درخت_زندگی_طهورا_پیری ||
شناسنامه گاهنامه
صاحب امتیاز | پژوهشسرای دانشآموزی زکریایرازی |
مدیرمسئول و سردبیر | عبدالحسین حبیبی |
داوری و ویراستاری | خانم ورداسبی – آقای زارع |
تایپ رایانه ای | آقای تبریزی – اباذر حسن زاده سوخته کلایی |
طراحی و تنظیم رایانه ای | اباذر حسن زاده سوخته کلایی |
زمان انتشار | اسفند ماه 1401 هجری شمسی |
تقدیم به امام حی و حاضر
طراح پوستر | محمدعلی فاطمهزهرایی |
تقدیم به گل سرسبد جهان هستی – حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجهالشریف – تنها امید حقیقی عالم و عالمیان
اشعار: حضرت حافظ علیه الرحمه – خوانش: افسر آریا
–
معلم خوب بهتر از هر کتابی…
شما در وهله نخست باید نقشه راه را مشخص کنید و برای انجام این کار اساسی و ریشه ای باید ابتدا معلم های صالح و شایســتهی معلمی را تربیت کنیــد تا بتوانند اهداف اصلی آموزش وپرورش را محقق کنند. تحول به معنی تغییر کتاب های درســی نیســت، بلکه این بخشی از تحول است و بخش مهم تر آن با اســتفاده از معلمان شایســته است. { مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای حفظه الله ۱۳۹۰/۲/۱۴}
یادداشت سردبیر
به قلم | سردبیر (عبدالحسین حبیبی) |
یکی از برنامههای تدوین شدهی پژوهشسرا در سال تحصیلی 1402-1401 نشر مجله الکترونیکی نوج بوده است. وظیفه آموزش و پرورش گسترش منابع مطالعاتی دانش آموزان خارج از منابع درسی میباشد. چراکه نمیتوان دانش آموزان را به چند کتاب درسی محدود کرد؛ ذهن جستوجوگر دانش آموز پاسخ پرسشهای بیشماری را از معلم و مدرسه میخواهد که برآوردن این نیاز دسترسی وافر به منابع چاپی و غیر چاپی را در کتابخانههای آموزشگاهی ایجاب میکند. …
یادداشت سردبیر
به قلم: | سردبیر (عبدالحسین حبیبی) |
یکی از برنامههای تدوین شدهی پژوهشسرا در سال تحصیلی 1402-1401 نشر مجله الکترونیکی نوج بوده است. وظیفه آموزش و پرورش گسترش منابع مطالعاتی دانش آموزان خارج از منابع درسی میباشد. چراکه نمیتوان دانش آموزان را به چند کتاب درسی محدود کرد؛ ذهن جستوجوگر دانش آموز پاسخ پرسشهای بیشماری را از معلم و مدرسه میخواهد که برآوردن این نیاز دسترسی وافر به منابع چاپی و غیر چاپی را در کتابخانههای آموزشگاهی ایجاب میکند.
نگارش یکی از راههای بروز احساسات و تمایلات درونی است که با مطالعه منابع گوناگون علمی و دیدن محیط زندگی و یا مشکلات اجتماعی و … به رشته تحریر در میآید. نگارنده در مجله پیش رو جهت عرضه افکار خود میتواند خود را در جامعه دانش آموزی و فرهنگی مورد سنجش قرار داده تا در آینده با اصلاح و تکامل خود بتواند به یک نویسنده نامآور تبدیل گردد.
هدف از نشر این مجله شناسایی افراد علاقمند به نگارش در مدارس و تشویق و ترغیب دانش آموز در نگارش جدید و خلق اثر نو میباشد.
سخنی با مدیران و دبیران و آموزگاران:
هر روز در مدارس ما با توجه به زنگ نگارش تعدای اثر توسط دانش آموزان تولید میشود که بعضی از آنها ارزش بالایی دارند که متاسفانه پس ار تصحیح دور ریخته میشود. ما برای جمع آوری این آثار و منابع خوب، اقدام به نشر گاهنامه الکترونیکی نوج نمودایم. به نوج با توجه به دوره تحصیلی عنوان متفاوت داده شده است:
* دوره دوم ابتدایی: نوج نونهال
* دوره اول متوسطه: نوج نوجوان
* دوره دوم متوسطه: نوج جوان
* رویش: همکارانی که ذوق نویسندگی دارند میتوانند با ارسال اثر خود ما را در تولید مجله الکترونیکی رویش یاری نمایند.
Close
خاطرهی جالب یک معلم – دکتر ر.ک
در یکی از شبهای سرد و پرتلاطم پاییز مشغول رانندگی بودم که دیدم چرخ عقب ماشینم پنچر شده است. خواستم به کنار جاده بروم و در این فکر بودم که در این شب متلاطم پاییز چطور میتوانم این مشکل را حل کنم؟! و این موقع شب کدام آپاراتی باز است؟! …
خاطرهی جالب یک معلم - دکتر ر.ک
خاطرهی جالب یک معلم | دکتر ر.ک |
در یکی از شبهای سرد و پرتلاطم پاییز مشغول رانندگی بودم که دیدم چرخ عقب ماشینم پنچر شده است. خواستم به کنار جاده بروم و در این فکر بودم که در این شب متلاطم پاییز چطور میتوانم این مشکل را حل کنم؟! و این موقع شب کدام آپاراتی باز است؟! در ذهنم به دنبال راهحلی و آشنایی بودم که با او تماس بگیرم، که نگاهم به یک آپاراتی با کرکره نیمهباز در کنار جاده افتاد. با کورسویی از امید ماشین را به سمت آپاراتی نیمه باز هدایت کردم. صاحب آپاراتی گفت تعطیل کردهایم. در حالی که تصمیم میگرفتم برای درخواست و اصرار و خواهش پیاده شوم، مشاهده کردم جوانی که بنظر شاگرد مغازه میرسید به سرعت دارد کرکره مغازه را باز میکند و به من اشاره کرد که بیا. در دل از اینکه انقدر سریع بدون خواهش و تمنا کارم راه میافتد خوشحال شدم و ماشین را به داخل مغازه بردم. جوانی حدودا 25 ساله مشغول کار شد و پس از 15 دقیقه چرخ ها را بست و من با رضایت و خوشحالی برای حساب کردن دستمزد ایشان پیشش رفتم. حتی حاضر بودم به خاطر این لطف و سرعت انجام کار دستمزد بیشتری پرداخت کنم. ایشان لب خندی زد و گفت: “نمی شناسی مرا؟” گفتم: “نه!” او گفت: “من شما را می شناسم. معلم ادبیات من در سال اول دبیرستان بودید و من همان سال به دلیل مسائل خانوادگی و نیاز به درآمد ترک تحصیل کردم. ولی شما را به خوبی به یاد دارم.” پس از چند دقیقه گفتگو و با احترام و بدون دریافت پول من را به سمت ماشین هدایت کرد. به این فکر کردم که آن روز سرد و متلاطم پاییزی شاید قرار بود به یکی از خاطرات سخت و بد زندگیام تبدیل شود، ولی بخاطر احترام زیبای این دانشآموز سابق، به یکی از خاطرات شیرین زنگیام تبدیل شد. انگار پس از یک کار سخت و طاقت فرسا هدیهای بسیار ارزشمند دریافت کرده بودم یا پس از ساعتها تشنگی شربتی گوارا و خنک نوشیده بودم. از ایشان تشکر و برایش آرزوی سلامت و موفقیت کردم و به سوی مقصد به راه افتادم.
Close
سردار شهید مدافع حرم حاج عباسعلی علیزاده
تولد: 14بهمن1344هـ.ش – شهادت: 29دی1394هـ.ش
محل شهادت: کربلای خانطومان – ریف حلب سوریه
نحوه شهادت: بر اثر انفجار موشک کورنت
آدرسمزار: گلزارشهدای سروکلا –
متاهل و دارای دوفرزند(فاطمه و سینا)
سردار شهید مدافع حرم حاج عباسعلی علیزاده وندچالی
–
Close
خِشتِ پِل
معرفی اماکن تاریخی و گردشگری شهرستان جویبار
به قلم | دبیرخانه |
پل تاریخی شیبآببندان – خِشتِپِل – پل جمعهبازار
این پل در دوره قاجار با آجر و ملات و ساروج بر روی سیاهرود احداث شده است. طولش 58متر و عرضش 2متر میباشد. خِشتِپِل روی پنج پایه ساختهشده که این پایهها خاصیت موجشکنی دارند. دارای پنج چشمه (طاق) جناقی است، که همین طاقها این پل را از سایر پلهای منطقه متمایز کردهاند .
Close
فراموش نمیکنیم …
به قلم | دبیرخانه |
ملّت عزیز ایران!
سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیّبهی شهیدان، روح مطهّر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند. سالها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با شیاطین و اشرار عالم و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقیترین آحاد بشر بر زمین ریخت. …
ساعت 1:20 دقیقه بامداد روز جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸هـ.ش در حمله ارتش تروریستی آمریکا در اطراف فرودگاه بغداد، سردار پرافتخار اسلام و فرمانده افسانهای محور مقاومت حاج قاسم سلیمانی (در حالی که مهمان رسمی دولت عراق بود.) و ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی و همراهان ایشان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند….
فراموش نمیکنیم ...
به قلم | دبیرخانه |
ملّت عزیز ایران!
سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیّبهی شهیدان، روح مطهّر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند. سالها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با شیاطین و اشرار عالم و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقیترین آحاد بشر بر زمین ریخت. این شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیّة الله ارواحنا فداه و به روح مطهّر خود او تبریک و به ملّت ایران تسلیت عرض میکنم. او نمونهی برجستهای از تربیتشدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود، او همهی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بیوقفهی او در همهی این سالیان بود، با رفتن او به حول و قوّهی الهی کار او و راه او متوقّف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثهی دیشب آلودند. شهید سلیمانی چهرهی بینالمللی مقاومت است و همهی دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. همهی دوستان و نیز همهی دشمنان- بدانند خطّ جهاد مقاومت با انگیزهی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است. فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامهی مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلختر خواهد کرد.
سیدعلی حسینی خامنهای
ساعت 1:20 دقیقه بامداد روز جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸هـ.ش در حمله ارتش تروریستی آمریکا در اطراف فرودگاه بغداد، سردار پرافتخار اسلام و فرمانده افسانهای محور مقاومت حاج قاسم سلیمانی (در حالی که مهمان رسمی دولت عراق بود.) و ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی و همراهان ایشان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. این حمله به دستور مستقیم رئیسجمهور تروریست آمریکا و با هماهنگی و اطلاع کامل دولتمردان و سیاستمداران تروریست و تروریستپرور آمریکایی صورت پذیرفت. این ترور در تناقض با همه قوانین و قراردادهای بین المللی و بصورت ناجوانمردانه انجام شد. هر چند فقدان این مردان بزرگ جبرانشدنی نیست، ولی با توجه به اصل استراتژیک اقدام متقابل، شناسایی و انتقام از تکتک عاملان و آمران این جنایت در دستور کار محورمقاومت قرار دارد و تا رسیدن به نتیجه نهایی ادامه خواهد داشت.
Close
شخصیت اجتماعی زن در قرآن و عهدین – راضیه قادری
نام: راضیه || نام خانوادگی: قادری جویباری || موضوع: شخصیت اجتماعی زن در قرآن و عهدین || آموزگار پایه سوم مدرسه حضرت سکینه سلام الله علیها لاریم
شخصیت اجتماعی زن در قرآن و عهدین - راضیه قادری
به نام خدا
نام: راضیه || نام خانوادگی: قادری جویباری || موضوع: شخصیت اجتماعی زن در قرآن و عهدین || آموزگار پایه سوم مدرسه حضرت سکینه سلام الله علیها لاریم
متن:
موضوع : شخصیت اجتماعی زن در قرآن و عهدین(عهد قدیم:تورات ، عهد جدید:انجیل)
نام نویسنده : راضیه قادری جویباری(آموزگار پایهی سوم)
نام مدرسه : حضرت سکینه(س) لاریم
شخصیت اجتماعی زن
زن نیمی از پیکره اجتماع است. شخصیت، رفتار، فرهنگ و اندیشه او بیگمان در شکلگیری جامعه انسانی نقش اساسی ایفا مینماید. در تاریخ بشر، وجود زن شأن و شخصیت او، حدود اختیار وی در حیات بشری و پیوند او با مرد و مکانتش در سنجش با مرد همواره مورد گفتگو بوده است. در اکثر بحثها گروه های افراط و تفریط پیدا میشود که بر اساس حب و بغض مطالبی دور از واقع بیان مینمایند؛ در بحث از شخصیت زن در اجتماع نیز این فرانید به چشم میخورد؛ چه اینکه گروهی، برای زنان کمترین و ابتدایی ترین حقوق انسانی قائل نیستند و گروهی دیگر راه افراط را پیمودهاند.
شخصیت اجتماعی زن در عهد عتیق
زن در عهد عتیق موجودی ثانوی و غیر مستقل است که از دنده مرد خلق شده است و مصدر و منشأ گناه و فساد است که باعث اغوای مرد شد. لذا مجازاتی که خداوند برای ایشان در نظر گرفته بود، این بود که تا ابد تحت سلطه مرد باشد. (پیدایش، 3: 16) این آموزهها برابری زن و مرد را در اجتماع منتفی میسازد و زنان را زیر دست مردان معرفی مینماید.
در زمان بردهداریی و گسترش جمعیت بنیاسرائیل در مصر، فرعون به قابلههای یهودی دستور داده بود که نوزادان پسر را بکشند و دختران را زنده نگه دارند. این روایت خود نشان میدهد که آن زمان، جامعه اهمیت چندانی برای نقش زنان در اجتناع قائل نبوده است و فقط مردها مورد تفتیش عقاید و هویت قرار میگرفتند. (جین و بوکر، 1384: ص 199) اگر ما باشیم و این آیات خصوصاً آیات خلقت که زن را مصدر گناه برای جامعه معرفی نمود، نمیتوان زن را برای جامعه و اجتماعات انسانی فردی مناسب معرفی کرد؛ ولی بر خلاف این مسائل گاهی در عهد عتیق از زنانی یاد میشود که نقشهای برجسته در تاریخ ایفا نمودند که باعث سرنگونی طاغوت شدند و جامعه را از هلاکت و بدبختی نجات دادند که این موضوع با همدیگر متناقض هستند و این دوگانگی در بیان مسأله را رازآلود مینماید که آیا زنان مؤثر بر خلاف طبیعت و میل مردان وارد صحنه جامعه شدهاند و یا اینکه جامعه یهودی بر خود میپذیرد که زن نیز به مثابه مردان وارد اجتماع شود که در اینصورت، باید نگاهی دیگر به آیات خلقت داشته باشند.
شخصیت اجتماعی زن در عهد جدید
تا پیش از بعثت حضرت عیسی (ع) در جوامع بشری به زن به دیده حقارت نگریسته میشد. به خصوص در فرهنگ یهود که زن را جنس دوم میدانستند و هیچ حقی برای آنان قائل نبودند. (آشتیانی، 1383، ص 391) در چنین شرایطی مسیح ظهور کرد و دین خود را بر اساس محبت تبلیغ نمود. (متی، 9: 13) آن حضرت همگان را به طور یکسان مورد لطف خود قرار میداد. زن و مرد ، غلام و آزاد، غنی و فقیر و…. تفاوتی نداشتند و همکلام شدن عیسی با زنان و محبت ایشان به زنان بدکاره تا حدی که لقب دوست گناهکاران به او دادند. (مقدمه انجیل لوقا) برخورد محبت آمیز مسیح با زنان موجب گردید عده زیادی به ایشان ایمان بیاورند و تا آخرین روز نیز با ایشان باشند و در راه تبلیغ دین مسیح با ایشان بمانند. به رغم نظر مساعد مسیح به زنان، پیشوایان این دین، تعلیمات ایشان را نادیده گرفتند و رفتارهای ضد ارزشی با زنان داشتند. همان جریان گناه اولیه و فریفتن آدم توسط زن در نامههای پولس رشد و نمو کرد (تیماتائوس، 2: 9-15) و صحبت از اطاعت بیقید و شرط زن از مرد در هر امری، همانند اطاعت آنان از مسیح شد. (افسیان، 5: 21-22) شخصیت زن دو بار به حالت قبل از ظهور مسیح بازگشت.
شکل سنتی مسیحیت به گونهای بود که همیشه، مانع برابری زنان و مردان در اداره امور کلیسا میشد. در قرن هفدهم مارگات فل بر آن داشت که موضوع برای جایگاه مرد و زن عَلَم کند. پولس در انجی بخش رومیان 16 از زنانی نام برده است که در کلیسا فعالیت میکردند: فیبی خادم کلیسا و پرسکا یار و همراه پولس، با اهمیت یافتن جایگاه زنان در زندگی روزمره و ایفای نقش مدیریتی آنها در زمینههای مختلف، برخی از اعتقادات قدیمی کلیسا که مبتنی بر پستی ذاتی زن نسبت به مرد، از ذهن مردم زدوده شد. (زن در ادیان بزرگ جهان، ص 114- 115)
بدون توجه به پیروان مسیح میتوان در آیات عهد جدید این همسانی و برابری زن و مرد در پارهای از امور اجتماع دیده میشود و به عنوان یک عضو فعال جامعه به مردم معرفی شده است که در زمان حضرت عیسی (ع) و حواریون زنان نقش فعالانهای در امور اجتماعی داشتهاند. به خصوص امور مربوط به دین در قالب هجرت در راه خدا و امر به معروف که در نامههای پولس به رومیان و مسیحیان فلیپی دیده میشود. (نامه پولس به مسیحیان فیلیپیف 4: 2-3)
شخصیت اجتماعی زن در قرآن کریم
زن از نگاه قرآن، عضوی مؤثر در جامعه است و باید مانند مردان در مسائل مهم اجتماعی نقش آفرینی نماید. علاوه بر اینکه آیاتی از قرآن کریم به صراحت تساوی میان مرد و زن را اعلام میکند، آیاتی است که به صراحت بیاعتنایی به امر زنان را نکوهش نموده و از آن جمله میفرماید: «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيمٌ (58) يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ» (59) و اینکه میفرماید خود را از شرمساری از مردم پنهان میکند، برای این است که ولادت دختر را برای پدر ننگ میدانستند. توجه به این نکته ضروری است که قرآن در عصری نازل شد و ندای تساوی زن و مرد را سر داد که پدر از داشتن دختر شرمسار میشد.
اسلام بین زن و مرد از نظر تدبیر شئون اجتماع و دخالت اراده و عمل آن دو در این تدبیر، تساوی برقرار نموده، علتش هم این است که همانگونه که مرد میخواهد بخورد و بنوشد و بپوشد و سایر حوائجی که در زنده ماندن خود به آنها محتاج است، به دست آورد، زن نیز همینطور است و لذا قرآن کریم میفرماید: «بعضُکُم مِن بَعضٍ» (آل عمران: 195) لذا همانگونه که مرد میتواند خودش در سرنوشت خویش تصمیم بگیرد و خودش به صورت مستقل عمل کند و نتیجه عمل خویش را مالک گردد، همچنین زن چنین حقی دارد، بدون هیچ تفاوتی: «لَها ما کَسَبَت و عَلَیها ما اکتَسَبَت» همچنین زن و مرد در آنچه که اسلام آن را حق میداند، برابر هستند.
قرآن کریم میفرماید:
«وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليماً» (نساء: 32) و منظورش از این گفتار آن است که اعمالی که هر یک از زن و مرد به اجتماع خود هدیه میدهند، باعث آن میشود که به فضلی از خدا اختصاص یابد، بعضی از فضلهای خدا تعالی فضل اختصاصی به یکی از دو طایفه است، بعضی مختص به مردان و بعضی دیگر مختص زنان است.
مثلاً مرد را از این نظر بر زن فضیلت داده که سهم ارث او دو برابر زن است و زن را از این نظر بر مرد فضیلت دارد که خرج خانه از گردن زن ساقط نموده است؛ پس نه مرد باید آرزو کند که ای کاش خرج خانه به عهدهام نبود، و نه زن آرزو کند که ای کاش سهم ارث من برابر برادرم بود، بعضی دیگر برتری را مربوط به عمل عامل کرده، نه اختصاص به زن دارد و نه مرد، بلکه هر کس فلان قسم از اعمال را انجام داد، به آن فضیلتها میرسد (چه مرد و چه زن) و هر کسی انجام نداد (باز چه مرد و چه زن) و کسی نمیتواند آرزو کند که ای کاش هم فلان برتری را میداشتم، مانند فضیلت ایمان و علم عقل و سایر فضایلی که دین آن را فضیلت میداند، این قسم فضیلت فضلی است از خدا که به هر کسی بخواهد، میدهد و لذا در آخر آیه میفرماید: «وَسئلوا اللهَ مِن فَضلِه»
در اسلام زن در تمامی احکام عبادی و حقوق اجتماعی شریک است، او نیز مانند مردان میتواند مستقل باشد و هیچ فرقی با مردان ندارد، مگر تنها در مواردی که طبیعت خود زن اقتضا دارد که با مرد فرق داشته باشد. اسلام بین زن و مرد از نظر تدبیر شئون اجتماع و دخالت اراده و عمل در جامعه تساوی برقرار نموده است. همانطور که مرد میتواند برای سرنوشت خود تصمیم بگیرد، زن نیز از این حق بهرهمند است. اساسی که دین اسلام بر آن بنا شده است، فطرت است و فطرت اقتضا دارد که حقوق تمامی افراد انسان مساوی باشد و اجازه نمیدهد یک طایفه نسبت به طایفه دیگر از حقوق بیشتری برخوردار باشد و فطرت حکم به عدالت اجتماعی مینماید؛ یعنی هر صاحب حقی به حق خود برسد؛ بدون اینکه حقی مزاحم حق دیگر باشد. خداوند در قرآن زنان را در امر مهم بیعت با پیامبر اسلام (ص) شریک میسازد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لا يَسْرِقْنَ وَ لا يَزْنينَ وَ لا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا يَأْتينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرينَهُ بَيْنَ أَيْديهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا يَعْصينَكَ في مَعْرُوفٍ فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ»(ممتحنه: 12) و بیان میکند که ززن در زیربنای این دین نقش اساسی دارد؛ لذا باید سهم خود را در استواری و نگهداری این بنیان ایفا کند و همچنین خداوند در این آیه سوره توبه: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ»(توبه:71) رسالت مهمی به دوش آنان قرار داده است و آن نظارت بر امور اجتماع و اجرای فرایض دین در جامعه در قالب امر به معروف و نهی از منکر است.
Close
مادر – نازنینزهرا پوشیان
نام: نازنینزهرا || نام خانوادگی: پوشیان جویباری || موضوع: مادر || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: خانم سیهچهره || نام مدرسه: شهید علیزاده || مدیر مدرسه: خانم درزیان
مادر - نازنینزهرا پوشیان جویباری
به نام خدا
نام: نازنینزهرا || نام خانوادگی: پوشیان جویباری || موضوع: مادر || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: خانم سیهچهره || نام مدرسه: شهید علیزاده || مدیر مدرسه: خانم درزیان
متن:
به نام خدایی که مادر را آفرید و در وجودش عشق به فرزند نهاد
روزها و ساعتها به دنبال این بودم که در مورد چه کسی و چه چیزی بنویسم که مورد قبول واقع شود و حداقل بتوان با نوشتهی خود چندین نفر را شیفتهی داستان خود کنم. روزها گشتم ولی موضوعی که دلخواهم باشد وخواننده را به وجد بیارد، پیدا نکردم. تا به امروز که چشمانم واژهای زیبا به نام “مادر” را دید. آری، میدانم که هر چه در مورد مهر و عطوفتهای مادران سرزمینم بگویم کم گفتهام. اما حال، میخواهم در مورد واژهای با ارزش و گرانبها به نام “مادر” سخن بگویم.
مادر سعی بر این دارد که جان خسته و بیرمقش را تکانی دهد تا طفل تازه به دنیا آمدهاش را به آغوش بکشد و از شیرهی جانش به طفلش بدهد و آن را سیراب کند. کودکش را تنگ میفشارد و آن را مانند موجودی گرانبها به آغوش میکشد. کم چیزی که نبود. بود؟ بالاخره پس از نه ماه صبر و انتظار طفلش پا به جهان گشود و او “مادر” شد. اشکانش چون قطرات باران ازخوشحالی و هیجان از گونههای لاغر و استخوانیاش جاری میشد و خدا را به خاطر این که او را لایق مادر شدن کرد هزاران بار سپاس گذار میشود. زمانی که طفلش سیراب گشت وچشمانش خمار خواب شد او را کنارش میگذارد، و موهای مشکی رنگش را میان دستان نحیفش تاب میدهد و برای طفلش لالایی میخواند تا آرام به خواب رود:
بخواب آروم تو آغوشم، نکن هرگز فراموشم
بخواب آروم کنار من، تو پاییز و بهار من
لالا لالا تو مثل ماه، بخواب که شب شده کوتاه
لالا لالا گل گندم، نشی تو بیقراری گم
لالا لالا گل مریم، چشات رو هم میره کم کم
لالا لالا گل یاسم، ازت میخونه احساسم
لالا لالا گل پونه، عزیزم رفته از خونه
لالا لالا گل زردم، ببین بی تو پر از دردم
بخواب آروم تو آغوشم، نکن هرگز فراموشم
بخواب آروم کنار من، تو پاییز و بهار من
لالا لالا گل پونه، عزیزم رفته از خونه
لالا لالا گل زردم، ببین بیتو پر از دردم
همان جور که در حال خواندن است نمیفهمد که چه زمانی به خواب میرود. خوابی پر از آرامش.
روزها روزها میگذرد و کودک رشد میکند، و دورهی کودکی و نوجوانی و جوانی را پشتسر میگذارد و از مادر خویش جدا میشود. پسرک آن چنان سرگرم زندگی جدید خود است که گویی، مادر مهربانش را از یاد برده است. اما… مادری که روز به روز جوانیاش را صرف قد کشیدن و بزرگ شدن طفلش کرد، روز به روز خمیدهتر و شکستهتر میشود و چشمان بیقراری که برای فرزندش، روز به روز کم سوتر میشود. راست است که میگویند: بچههر چقدر که بزرگ باشد، باز هم برای پدر و مادر همان قدر ارزشمند و دوست داشتنی است. بالاخره این غصه و ناراحتیها دست به دست هم میدهند و جان رنجور پیرزن را میگیرند. و این گونه پیر زن جان به جان آفرین تسلیم میکند.
پسرک که سر میرسد و جنازهی مادر را میبیند. ناله و شیونی سر میدهد و از خدا تمنا میکند تا فرشتهاش را به او بازگرداند. اما، حال؟ حال، که اینچنین این مادر… از غصه و افسوس، روحش به آسمان پرواز کرد؟. اینک کمی دیر نیست؟ حقا که است. اینک که پشیمانی سودی ندارد. دیگر دیر است. دیر.
حواسمان به آدم های با ارزش زندگی مان باشد. بعضی وقت ها زود دیر میشود. خیلی زود.
حال مادرم میخواهم از تو بنویسم:
از پاکی و زلالی چشمانت که اقیانوسی از مهر و محبت در آن موج می زند، از قلب با صفایت که آکنده از شمیم معرفت است، از تو ای یگانه… ای روشنایی و ای زندگی. تو را بسیار دوست دارم.
مادرم:
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکوفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
“مولوی”
یا حق
Close
خدا – ثنا کلاکی
نام: ثنا || نام خانوادگی: کلاکی || موضوع: خدا || پایه تحصیلی: ششم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
خدا - ثنا کلاکی
به نام خدا
نام: ثنا || نام خانوادگی: کلاکی || موضوع: خدا || پایه تحصیلی: ششم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
متن:
به نام تو دستم را به سوی قلم می برم و شروع به نوشتن میکنم.
به نام تو شبها چشمانم را می بندم و به نام تو روزم را آغاز می کنم.
به نام تو درسهایم را می خوانم تا خشنودیت را ببینم زیرا، خشنودی مادرم خشنودی توست.
به نام تو نامه ام را که برای توست شروع میکنم.
ای خدای آسمان و زمین، ای پشت و پناه همه ی مردم ای بهترین دوست برای بچه ها، از تو ممنونم.تویی که من را آفریدی و همیشه در کنار پدر و مادرم پشت و پناهی گرمو مهربان بودی.
تو همیشه حواست به ما هست . هرجایی که باشیم در هرسختی و در هر مشکلی تو در کنار ما هستی.
چند وقت پیش معلم قرآن ماداشت در موردت صحبت می کرد. در مورد امانت هایی که به ما دادی، در مورد نگه داری درست اون امانت ها، در مورد دوستی با تو.با سخنانی که در موردت می گفتچشمانم پر از اشک می شد.آنقدر زیبا در موردت صحبت می کرد که نفهمیدم چطور زمان کلاس گذرانده شد. خیلی زیبا در موردت صحبت می کرد اما با این حال توصیف ناپذیری.
خدایا ممنونم یابت تمام چیزهایی که بهم دادی.
الحمدالله رب العامین
ستایش مخصوص خداییست که پرورگار جهانیان است.
Close
طبیعت بدون زباله – آیلار شاکری
نام: آیلار || نام خانوادگی: شاکری || موضوع: طبیعت بدون زباله || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
طبیعت بدون زباله - آیلار شاکری
به نام خدا
نام: آیلار || نام خانوادگی: شاکری || موضوع: طبیعت بدون زباله || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
متن:
هر موجودی بر حسب ذات و شخصیت خود، دنیای اطرافش را علامتگذاری میکند. یکی با فکر و اندیشه و دیگری با نادانی و رفتار غیرانسانی، بیایید قلمرو انسانیت را بهتر علامتگذاری کنیم.
Close
ایران من – ریتا حسن پور
نام: ریتا || نام خانوادگی: حسن پور || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: سوم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
ایران من - ریتا حسن پور
به نام خدا
نام: ریتا || نام خانوادگی: حسن پور || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: سوم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
متن:
من کشورم ایران را خیلی دوست دارم. مردم ایران خیلی خوب و مهربان هستند همدیگر را خیلی دوست دارند. در ایران ما یک رهبر خوب و شایسته به نام حضرت آیتالله خامنهای داریم. ایران در مشرق این کره خاکیست و ثروتهایی مهم مانند نفت و گاز دارد ایران من سرزمین گلهای لاله و سرزمین دلیر و قهرمانان پرافتخار است.
کشور من ایران دارای پرچمی سهرنگ است که نشانهی استقلال و آزادی مردم ما است. رنگ سبز پرچم نشانهی آبادی، رنگ سفید بیانگر صلح و دوستی و رنگ قرمز نشانهی پایداری ملت است کلمهی (الله) در وسط پرچم ایرانمان به رنگ قرمز و به شکل گل لالهی سرخی است که از خون شهیدان انقلاب است.
من وقتی از ایران خودم صحبت میکنم احساس میکنم اصلا جایی را در جهان اینطور عاشقانه دوست ندارم.
چو ایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
Close
ایران من – ستایش یوسف نژاد
نام: ستایش || نام خانوادگی: یوسف نژاد || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
ایران من - ستایش یوسف نژاد
به نام خدا
نام: ستایش || نام خانوادگی: یوسف نژاد || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
متن:
ایران من، تو یک تکه از بهشت بر روی زمین هستی. ایران، کشور عزیزمی، پرچمت آن بالا با نوشتهی نام (الله) و با بادی که بر سه رنگ زیبایت میخورد آرامش را به وجود من هدیه میکند. ایران کشور دلیران، پهلوانان و شهیدان مومن و با افتخار است که با خون خود خواستند راه امام حسین(ع) را ادامه دهند و عدالت و یکپارچگی را به ملت هدیه دهند. آرامش امروز تو و من از خون هزاران شهید بوجود آمده. پرچم تو که در آسمان به هر سو به پرواز درمیآید از خون همین شهداست. هنوز هم افرادی برای حفظ دین و مذهب و ایرانی آباد به شهادت میرسند دوست دارم با ظهور آقا امام زمان (عج) دست دشمنان از این سرزمین و تمام سرزمین هایی که در دست دشمن است آزاد شوند و همه در آسایش و آرامش زندگی کنند. برای ظهور آقا امام زمان و تمام شهیدان راه اسلام (صلوات)
Close
طبیعت بدون زباله – فاطیما کلاکی
نام: فاطیما || نام خانوادگی: کلاکی || موضوع: طبیعت بدون زباله || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
طبیعت بدون زباله- فاطیما کلاکی
به نام خدا
نام: فاطیما || نام خانوادگی: کلاکی || موضوع: طبیعت بدون زباله || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
متن:
طبیعت بدون زباله باعث میشود ما انسانها و سایر جانداران از بسیاری بیماریها بهدور باشیم.
محیط زیست جایی است که ما در آن زندگی میکنیم. ما نباید محیطزیست را آلوده کنیم. چون آلوده بودن محیطزیست باعث میشود بیماریهای زیادی به وجود بیاید. و بسیاری از حیوانات از بین بروند.
اگر بههمراه خانواده یا دوستان بیرون رفتیم آشغالها را در طبیعت رها نکنیم بلکه باید آنها را در سطل زباله بگذاریم، اگر کسی را دیدیم که آشغال روی زمین انداخته باید او را متوجه اشتباه کارش بکنیم تا دوباره این اشتباه را انجام ندهد.
Close
ایران من – فاطیما کلاکی
نام: فاطیما || نام خانوادگی: کلاکی || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
ایران من - فاطیما کلاکی
به نام خدا
نام: فاطیما || نام خانوادگی: کلاکی || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
متن:
ایران من یک کشور اسلامی در قارهی آسیا واقع شده است. و دارای یک پرچم زیبا به رنگ سبز، سفید، قرمز است. که رنگ سبز آن نشاندهندهی سرسبزی، رنگ سفید نشاندهندهی صلح و دوستی و رنگ قرمز نشاندهندهی خون شهیدان است. ایران من دارای چهارفصل زیبا از جمله بهار، تابستان، پاییز و زمستان است که هر فصل آن زیبایی خودش را دارد.
من وطنم را خیلی دوست دارم چون در آن به دنیا آمدهام و بزرگ شدم.
ما برای موفقیتهای بیشتر در آینده باید خوب درس بخوانیم تا ایرانی، آباد داشته باشیم.
Close
ایران من – مهدیسا رستگار
نام: مهدیسا || نام خانوادگی: رستگار || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: پنجم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
ایران من - مهدیسا رستگار
به نام خدا
نام: مهدیسا || نام خانوادگی: رستگار || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: پنجم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
متن:
ایران من ای کشوری که تمدّن در تو شکل گرفت و قدمتت بیش از خیلی کشورهای دیگر است تو را دوست دارم و تو را ایران بزرگ میدانم و مینامم. تو با خاک تعلیم دهندهات مردمانی دوستداشتنی میپرورانی. اما افسوس! که زمام امور مملکتداری کشورمان گاهگاهی به دست عدّهای بیمسئولیت میافتد و از طرح و ایده و نظر مسئولان دلسوز استقبال نمیشود، و به بهانهی تحریمها تو را از توسعهی جهان دورتر میکنند. کی میشود که طبق حدیث پیامبر بزرگ عدّهای ایرانی جهان را تسخیر کنند و دست دزدان و بزدلان رو شود و برخلاف امروز ایران پایگاه مهاجرت نیکمردمان باشد؟
Close
ایران من – یاسمین محبتی
نام: یاسمین || نام خانوادگی: محبتی || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: پنجم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
ایران من - یاسمین محبتی
به نام خدا
نام: یاسمین || نام خانوادگی: محبتی || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: پنجم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت رقیه (س) || مدیر مدرسه: خانم روشناس
متن:
من ایران را دوست دارم و با افتخار در کشور ایران زندگی میکنم. ایران یکی از کشورهای قدرتمند منطقه میباشد و و کشوری پهناور و زیبا و خوش آب و هوا که تقریبا در هر چهار فصل سال ما انواع محصولات کشاورزی را دارا میباشیم. ایران ما قوی است. چرا؟ چون خون شهیدان زیادی به پای آن ریخته شد و همیشه نیرومند و قوی و استوار و سرافراز است. و همچنین دارای مردمانی بسیار خونگرم و مهماننواز و دلسوز میباشد. و دارای دانشمندان بسیار و شاعران و هنرمندان فراوان میباشد که در دنیا مشهور هستند. ما وطن خود را دوست داریم و باید دانشآموزان فعالی در زمینههای علمی باشیم تا بتوانیم خونی را که از شهیدان جان بر کف به پای آن ریخته را محافظت کنیم تا همیشه استوار و پایدار باشیم. و وقتی که ورزشکاران ایرانی پرچم ایران را در رشتههای مختلف در کشورهای خارجی بر فراز قله میبرند دشمنان ما به لرزه میافتند و این نشانگر قدرت ایرانیان است. که بسیار پرشور و هیجانانگیز است.
Close
نماز – فاطمه پروین
نام: فاطمه || نام خانوادگی: پروین || موضوع: نماز || پایه تحصیلی: نهم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
نماز - فاطمه پروین
به نام خدا
نام: فاطمه || نام خانوادگی: پروین || موضوع: نماز || پایه تحصیلی: نهم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
متن:
خداوند نعمتهای زیادی آفرید و ما باید به خاطر این همه نعمت خدا را شکر کنیم. نماز خواندن، یکی از راههایی است که ما میتوانیم خدا را شکر کنیم. ما با نماز خواندن با خدا صحبت میکنیم. با نماز خواندن و ایمان به خدا داشتن به آرامش روحی میرسیم. یکی از حکمتهای نمازهای پنجگانه، زنده نگه داشتن یاد خدا در تمام طول شبانهروز است. از نماز به عنوان ستون دین و سد محکمی در برابر شیطان یاد شده است. نماز خواندن در مسجد ثواب زیادی دارد. چون مسجد خانه خداست و در مسجد ذکر و نام خدا جاری است و انسان در مسجد مهمان خدا میشود. ثواب نماز جماعت بیشتر از نماز فرادی است. در میان احکام اسلامی هیچ موضوعی به اندازه نماز مورد تاکید و سفارش پیشوایان دین قرار نگرفته و به خواندن نماز در سروقت و به موقع خیلی تاکید شده. در قرآن آمده است: خداوند نمیخواهد با احکام خود شما را در سختی و مشقت قرار دهد بلکه میخواهد شما را از آلودگیها پاک کند و نعمتش را بر شما تمام نماید تا شکر او را بجای آورید.
Close
پاییز – فاطمه مرادی
نام: فاطمه || نام خانوادگی: مرادی || موضوع: پاییز || پایه تحصیلی: هفتم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
پاییز - فاطمه مرادی
به نام خدا
نام: فاطمه || نام خانوادگی: مرادی || موضوع: پاییز || پایه تحصیلی: هفتم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
متن:
هر سال چهار فصل دارد و پاییز سومین فصل سال است. فصلی که شامل ماههای مهر، آبان و آذر است. از پاییز سرما و سردی شروع میشود تا زمستان. برگهای درختان زرد و نارنجی میشوند و خشک. از درختان ریخته میشوند، هنگامیکه قدم میزنیم صدای خشخش آن به انسان آرامش میدهد.
در آخرین شب این فصل، که سیام آذرماه میشود طولانیترین شب سال است که به آن شب یلدا میگویند. این شب را مردم عزیز ایران در خانههای خود جشن میگیرند و یا در خانهی مادربزرگها و پدربزرگها جمع میشوند.
فصلی پر از زیبایی! پر از احساسات و مهربانی!
از این فصل درختان نارنگی، پرتقال، خرمالو و … شروع میکنند به محصول دادن. ماه مهر ماهی است که فصل شروع میشود و مدارس باز میشوند؛ ماه میانی این فصل آبان است و آخرین ماه، آذر است که پاییز تمام میشود و وارد زمستان میشویم.
من پاییز را دوست دارم.
Close
ایران من – رومینا نصیری
نام: رومینا || نام خانوادگی: نصیری || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
ایران من - رومینا نصیری
به نام خدا
نام: رومینا || نام خانوادگی: نصیری || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
متن:
میخواهم از دور به ایران نگاه کنم. سرزمینی که چشم به راه بودنهای زیادی کشیده است. میخواهم مادر شهیدی را یاد کنم که هر روز جلوی در قالی پهن میکرد و منتظر آمدن پسرش بود. و اما پسری که جز پلاکش چیز دیگری باقی نمانده بود. این یکی از دلاوریهای مردم سرزمین من است. سرزمین من مردمان متحد و باغیرتی دارد که از کشته شدن برای وطن ترسی ندارند و نوجوانانی که پوتینهایشان هنوز برایشان سنگینی میکرد. این همان پوتین پدر شهیدش بود و اما امروز او آن پوتین را پوشیده و با همان پوتین سنگیناش به میدان جنگ میرود. تنها از شهیدانمان گفتم. سرزمین من اینچنین مردمانی دارد که اشک، گریه و لبخندهایشان با هم است. و در ادامه این دلنوشته میخواهم بگویم که ما نوجوانان حرمت خون شهیدان را داشتهایم و عاشقانه از ایرانمان محافظت خواهیم کرد. ایرانی که نوجوانانشان عاشق شهادت هستند و سینههایشان مانند کوهی ستبر در مقابل گلولههای دشمن سربرمیآورند و با تمام وجودشان به محافظت کردن از وطنشان ایران ادامه میدهند. وطن من مردمانی از جنس محبت، از جنس دوستی، مردمانی که تمام وجودشان سرشار از شادی و سرشار از عشق است و مردمان با غیرتی که دیوانهوار از وطنشان ایران حمایت میکنند و تا نفس آخرشان برای پرچمش مبارزه میکنند. پرچمی به رنگ سبز و سفید و قرمز که رنگ سبز آن نشانهی آبادانی است. رنگ سفید آن بیانگر صلحطلبی ملت بزرگ ایران است و رنگ قرمز آن نشاته صلابت و پایداری ملت مسلمان ایران در برابر تجاوزکاران و ستمکاران است و همینطور کلمه (الله) در میان پرچم و شعار الله اکبر نیز منعکس کننده هویت و آرمانهای ملت ایران است که ما ایرانیان به داشتن اینچنین پرچمی و ملتی افتخار خواهیم کردو به قول فردوسی که میگوید:
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
Close
قطره باران – سیده مهدیه حسینی
نام: سیده مهدیه || نام خانوادگی: حسینی || موضوع: قطره باران || پایه تحصیلی: هفتم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
قطره باران - سیده مهدیه حسینی
به نام خدا
نام: سیده مهدیه || نام خانوادگی: حسینی || موضوع: قطره باران || پایه تحصیلی: هفتم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
متن:
سلام! من یک ابر کوچکم و میخواهم داستان زندگی خود را برایتان بیان کنم. من اول ابر نبودم. یک قطره که در دل ابر بزرگی به نام ابریخان بودم. اما یک روز ابریخان با یکی از ابرهای دیگر دعوا کرد و به هم خوردند و رعد بزرگی ایجاد شد و باران جاری شد. اول ترسیدم چون من دوست نداشتم از ابریخان جدا شوم. اما بعد از اینکه از بدن ابریخان بیرون آمدم خیلی حس خوبی داشتم. همه جا رنگارنگ بود و مثل دل ابریخان سفید نبود. بعد از چند دقیقه محکم به زمین خوردم. خیلی دردم آمد اما بعد خوب شدم. اولش خوشحال بودم اما بعد از مدتی خسته شدم. دلم برای ابریخان و دوستانم تنگ شده بود. بعد از چند روز دلتنگی بالاخره آفتاب تابید و من و قطرههای دیگر بخار شدیم و به آسمان رفتیم. حالا دیگر قطره باران نیستم. بلکه من یک ابر کوچکم که در دلم قطرههای باران زیادی دارم و خیلی هم خوشحال هستم. من با قطرههایم عهد میبندم که از آنها به خوبی مراقبت کنم و با هیچ کس دعوا نکنم و سرگذشت خود را برایشان رقم نزنم. این بود داستان زندگی من.
Close
ایران من – فائزه واگذاری
نام: فائزه || نام خانوادگی: واگذاری || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
ایران من - فائزه واگذاری
به نام خدا
نام: فائزه || نام خانوادگی: واگذاری || موضوع: ایران من || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
متن:
وطنم را دوست دارم و به آن افتخار میکنم که شاعر و نویسنده ها و یا هنرمندانی که در این کشور بودند. شهیدانی که جان خود را فدای وطن خود ایران کردند. حالا میخواهم در مورد مردم کشور صحبت کنم. مردمی که هیچوقت زیر بار زور نمیروند. من در کشور ایران زندگی میکنم. ایران کشوری زیبا و بزرگ است که بسیار درخشان است. شهیدانی مانند (شهید ذبیح الله عالی)، (شهید حسین فهمیده)، (شهید قاسم سلیمانی) و … فقط بخاطر مردمان و کشورشان تا پای مرگ جنگیدند. ما همگی در ایران زندگی میکنیم. مهم است که به وجود کشورمان افتخار کنیم. ولی مهمتر از آن این است که: (( کاری کنیم کشورمان به وجودمان افتخار کند. )) وطنم را دوست دارم چون در آنجا بهدنیا آمدم و در آن بزرگ شدم و همیشه از وطنم مراقبت میکنم. ایران مانند قلبی زنده است. استوار و محکم است. و اجازه نمیدهیم دشمن به کشور ما نفوذ کند. ایران من همیشه سربلند است.
Close
خورشید – مهلا بخشی
نام: مهلا || نام خانوادگی: بخشی || موضوع: خورشید || پایه تحصیلی: هشتم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
خورشید - مهلا بخشی
به نام خدا
نام: مهلا || نام خانوادگی: بخشی || موضوع: خورشید || پایه تحصیلی: هشتم || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
متن:
خورشید خود را به سینهی آسمان چسبانده بود و بیرحمانه پرتو داغش را نثار زمین میکرد. و اما من در چهارچوب پنجره ایستاده بودم و در خیال خام خود او را چون قطرهای از لطف پروردگار میبینم که آسمان او را در آغوش گرفته است و با تابش زیر پایش میگوید: زندگی جاریست. یعنی شروع و آغاز یک سلام ناب. یک روز دیگر و تلاش برای رسیدن به اهداف بیشتر. خورشید را دوست دارم و سعی میکنم همیشه روشن به زندگی نگاه کنم. مانند گل آفتابگردان که به سوی خورشید نگاه میکند و با هر تابش گل میدهد. گاهی اوقات به خودم میگویم: کاش مثل گل آفتابگردان به دنبال خورشید بودم و به تاریکی پشت میکردم. از نظر من خورشید، ماه و زمین در طبیعت زیبایی دارند. فقط کافیاست که این زیبایی و حقیقت را در قدرت خالق خود درک کنیم. در نتیجه خداوند، خورشید را برای ما و ما را برای خودش آفریده است.
قدر بدانیم و با هر طلوع لبخند بزنیم.
Close
حکیم و سلطان – هستی نوذری
نام: هستی || نام خانوادگی: نوذری || موضوع: حکیم و سلطان || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
حکیم و سلطان - هستی نوذری
به نام خدا
نام: هستی || نام خانوادگی: نوذری || موضوع: حکیم و سلطان || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: حضرت معصومه (س) || مدیر مدرسه: خانم آوخ
متن:
روزی سلطان پسرش را نزد حکیمی برد تا به او درس و سواد بیاموزد. سلطان به حکیم گفت: “یا حکیم! این پسر فرزند من است. از تو میخواهم به او سواد بیاموزی.” حکیم پذیرفت. چندماهی از آن روز گذشت. روزی سلطان پسرش را نزد خود خواند و از او خواست تا شعری را برایش بنویسد. اما فرزندش نمیتوانست. با خشم به همراه فرزندش به نزد حکیم رفت. با عصبانبت به حکیم گفت: “یا حکیم! چندین ماه گذشته است. چرا به پسرم چیزی نیاموختی؟” حکیم پاسخ داد: “ای سلطان! اندکی صبر کن تا به تو دلیل آن را نشان دهم.” سپس به فرزند سلطان گفت: “ای پسر! برو و ظرفی آب بیاور و روی آتش بگذار.” پسر همینکار را کرد. حکیم گفت: “حالا این ظرف آب را آنقدر هم بزن تا آب درونش سفت شود. پسر سلطان چند دقیقهای به کارش ادامه داد اما آب سفت نشد. به حکیم موضوع را گفت. حکیم گفت سریعتر هم بزن. پسر سریعتر هم زد. حکیم به سلطان گفت: “فرزندت را بنگر. انتظار داری به چنین فرزندی سواد بیاموزم؟”
Close
درخت زندگی – طهورا پیری
نام: طهورا || نام خانوادگی: پیری || موضوع: درخت زندگی || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: شهید درویشی || مدیر مدرسه: خانم نورسی
درخت زندگی - طهورا پیری
به نام خدا
نام: طهورا || نام خانوادگی: پیری || موضوع: درخت زندگی || پایه تحصیلی: … || معلم مربوطه: … || نام مدرسه: شهید درویشی || مدیر مدرسه: خانم نورسی
متن:
با قامتی بلند سوار بر اسب از جاده ی خاکی میان درختان می گذشت، برگ درختان را تکان می داد وآنها را به سمت خود می کشیده.آن جوان بر صحرایی عظیم پادشاهی و بر هفت آسمان فرمان روایی می کرد. آن جوان قدرتمند سوارکاری ماهر، شکارچی جسورو شاهزاده ای باهوش که بعد از مرگ پدرش وزیران حیله گر او را از دربار قصر بیرون کردند و به او گفتند اگر میخواهی به قصر برگردی باید درخت طلایی را که خودش از جنس طلا و برگ هایش از جنس نقره ، میوه هایش از جنس مس است را پیدا کنی .ولی جوان گفت: در هیچ درختی با این نشانه هایی که شما گفتید در این دنیا پیدا نمی شود. وزیران خودخواه حرف او را به زمین انداختند و گفتند اگرآن درخت را پیدا نکنی مادرت را می کشیم. جوان برای اینکه مادرش را از دست ندهد، حرفی نزد و به راه افتاد. در حین راه پیرمردی را دید که موها و ریش هایش سفید که به سفیدی برف و لباسی سیاه به سیاهی شب. جوان از پیرمرد پرسید ای مو سپید صحرا می دانی کجاست درخت طلا؟ پیرمرد خندید و گفت؛ ای مرد جوان مگر عقلت را از دست دادی؟ مگر سراب دیده ای؟ جوان گفت؛ خیر- نه عقلم را از دست داده ام و نه سراب دیده ام.پیرمرد باز خندید و گفت: حالا این درخت طلا که تو می گویی چیست؟ جوان گفت:درختی از جنس طلا که برگ هایش نقره، و میوه هایش از جنس مس است تو این درخت را ندیدی؟ پیرمرد این بار با صدایی بلند خندید و گفت؛تو پسر کدام جاهلی ؟ جوان خشمگین شد و گفت: من از تو یک جواب می خواهم. آره یا نه ؟ پیرمرد به جوان گفت؛ باشد خشمگین نشو.اول به من بگو فرزند کی هستی؟ جوان گفت؛ من پسر پادشاه این سرزمین هستم. وزیران خودخواه بعد از مرگ پدرم مرا از دربار قصربیرون کردند و به من گفتند، اگر آن درخت را پیدا نکنی تو را به درون قصر راه نمی دهیم و اگریک کلمه حرف اضافی بزنی مادرت را می کشیم. پیرمرد گفت؛ ای نادان اگر درخت طلا وجودداشت چرا وزیران خودشان به دنبال این درخت نیامدند؟ چرا تو را فرستادند؟جوان نمی دانست چه بکوید که پیرمرد خداحافظی کرد و رفت. جوان به راه افتاد تا به دختر جوانی رسیداز او پرسید تو درخت طلا را ندیدی؟ دختر جوان از او پرسید تو کیستی؟ اینجا چه می کنی؟
نام توچیست؟جوان جواب داد ؛ من شاهزاده ی این سرزمین هستم و اسم من توران بازخواهی است و آمده ام به دنبال درخت طلا. دختر باز هم پرسید درخت طلا دیگر چیست؟ میخواهی چیکار؟ برای چه دنبالش آمده ای؟جوان گفت؛ درختی از جنس طلا است برگ هایش از جنس نقره ، میوه هایش از جنس مس است. بعد از مرگ پدرم وزیران حیله گر مرا از قصر بیرون کردندو به من گفتند اگر این درخت را پیدا نکنی تو را به درون قصر راه نمی دهیم و اگریک کلمه حرف اضافی بزنی مادرت را می کشیم.دختر جوان گفت ای نادان اگر درخت طلا وجودداشت خودشان به دنبال این درخت می امدند و دیگر تو را نمی فرستادند. چون می دانستند همچنین درختی وجود نداردتو را به دنبال این درخت فرستادند تا دیگر به قصر برنگردی.دختر جوان ادامه داد و گفت؛ من درختی را می شناسم که کنار توست؛ در کنار همه ی ما، نام این درخت روزگار است. جوان گفت؛ می دانی این درخت را کجا می توان پیدا کرد؟ دختر جواب داد، من که گفتم در کنار توست. دخترجوان دیگر حرفی نزد و خداحافظی کرد و رقت.جوان همینطور که سوار بر اسب حرکت می کرد به زن میانسالی رسید، از او پرسید؛ می دانی درخت روزگار کجاست؟زن گفت،درخت روزگار کنار ماست.که گاهی شیرین و گاهی تلخ است.جوان دوباره راه افتاد در طول راه به پسر نوجوانی رسید از او پرسید؛ ای پسر، تو درخت روزگار را این اطراف ندیده ای؟ نوجوان گفت: وقتی ما به دنیا می آییم این درخت هم متولد می شود که گاهی شیرین و گاهی تلخ است. جوان دیگر ناامید شده بود ولی باز به راه افتاد در حین راه به مردخردمندی رسید از او پرسید:درخت روزگار را ندیده ای؟مرد گفت: چرا دیده ام، کنار من است.این درخت همرا ه من متولد شد و گاهی برایم شیرین و گاهی تلخ بود،این زندگی من است.جوان از این حرف خوشحال شد و به قصر برگشت و به وزیران گفت: من چیزی بهتر از درخت طلا را یافتم. من زندگی را یافتم.
Close
بازدیدها: 99